باران احساس

دست نوشته

باران احساس

دست نوشته

باران

...
دلم هوای نوشتن کرده!
دارد باران میبارد و شعر سرازیر میشود از آسمان. خدا هم شاعری را دوست دارد!
سلام!
از این اتفاق زیبا و فوق العاده، تعجب کردی؟ راستش را بخواهی بارانی که طعم پاییز داره، دیگر برایم حواس نمیگزاره.
باران یعنی ... !
فکر میکنی باران یعنی چی؟؟
خوب فکر کن!
لطفا کمی به رفتارهای اخیر من توجه کن!
لطفا!
یه موضوعی برای من خیلی جالبه. اینکه وقتی من بهانه میگیرم، غرغر میکنم، عصبانی میشوم، بد اخلاقی میکنم، - البته اعتراف میکنم که بیشتر مواقع اینطوری هستم! می بینی چه قدر صداقت دارم؟! البته صداقت من فراموشت نشود – تو سریع واکنش نشان میدهی و بعد ...
اما نمیدانم چرا رفتارهای این روزهایم را به رویم نمی آوری. راستی! اصلا متوجه برخوردهای جدیدم شده ای؟ ببین چه قدر آرام و صبور شده ام؟ چقدر در سکوت سفر میکنم؟ لطفا در این روزهای برگ ریز بارانی، به من کمی توجه کن ( برای کمی توجه کردن که وقت داری؟! )
یه پیشنهاد خوب برایت دارم، قبل از اینکه بگویم از نظر من، باران یعنی چه!، به پیشنهادم توجه کن لطفا.
چند دقیقه وقت بگذار ( باور کن ارزش وقت گذاشتن را دارد ) و گذشته و اکنون مرا با هم مقایسه کن ... فکر میکنی دلیل صبوری های غیر قابل باور این روزهای من چیست؟!
از جوابی که پیدا میکنی، متشکرم!
وقتی با تو حرف میزنم، بی اراده شاعر میشوم!
دارد باران میبارد و ... باران یعنی ... من دوستت دارم!!!
...


(پرستو عوض زاده)

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد