بعضی چیزها رو
باید سروقت خودش داشته باشی ...
وقتش که بگذره ،
دیگه بود و نبودش برات فرقی نمیکنه !
چون به نبودنش عادت کردی
و یاد گرفتی چگونه بدون اینکه داشته باشیش ، زندگی کنی ...
بعضی چیزها ، مثل حس ها و تجربه ها ، دوره ی خاص خودش رو داره ...
مثلأ یک دوره ای
آدم دوست دارد عاشق باشه ...
مثل خیلی های دیگه کادو بخره ،
ذوق کنه ، برای کسی مهم باشه ...
وقتی نیست ،
زمانش که بگذره ، دیگه فایده ای نداره...
کم کم به تنها بودن میون جمعیت بزرگ دو نفره ها عادت میکنی و یاد میگیری تنهایی حال خودت رو خوب کنی ...
اینکه میگند :
عشق تاریخ مصرف نداره
و پیر و جوان نمی شناسه ، درست ...
اما عاشق شدن در بیست سالگی با عاشق شدن در چهل سالگی قابل مقایسه است ؟
آدم یک چیزهایی رو
سر وقت خودش باید داشته باشه ...
وقتی سرزنده و شاده ،
وقتی جوانه ...
یک چیزهایی مثل عشق
و حس و حال عاشقی ،
وقتش که بگذره ، رنگش خاکستری میشه!
و شاید هرگز نتونی تجربه اش کنی ،
هرگز ...
نازنین_عابدین_پور