باران احساس

دست نوشته

باران احساس

دست نوشته

دوباره

دوبـاره... 

ذهن، قلم، کاغذ،، نقشِ خاطره، پنجره ای رو به خلوتی خیابان، خیسی باران، نم شیشه، 

سجاده ای رو به تو، دفترچه ی خاطرات، دلتنگیِ جاده، 

سفر، ترانه، عشق، مهتاب، جریان زندگی، تپش قلب، لبخندهایی پر از بغض، 

و دوبـاره... 

نبـودن تکراری تـو 

می بینی همه اینجا هستند، زندگی جاریست، زنده است، 

اما نـفـس نمی کشد... 

اینجا حتی خواب هم چشمانم را تحویل نمیگیرد، 

خیالت جمع... 


Neutral



نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 17 دی 1391 ساعت 11:52 ب.ظ http://deleman91.blogsky.com

کاش لحظه ای خواب مهمان چشمهایم میشد
و در مهمانی خواب تو بودی و من و .....
و دیگر هیچ
سلام دوست گرامی
نوشته زیبای بود باعث شد من هم قدری بنویسم در ادامه
ممنون

علیک سلام گلم
تشکر از اینکه حضورتون

sunset دوشنبه 18 دی 1391 ساعت 11:56 ب.ظ


سلام

کو آن کسی که کار برای خدا کند؟

بر جای بی‌وفایی مردم وفا کند

هرچند خلق سنگ ملامت بر او زنند

بر جای سنگ نیمه شبها دعا کند

زیبا بود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد