باران احساس

دست نوشته

باران احساس

دست نوشته

از چی بگم

علیرضا قمیشی می خواند و من زل زده ام به صفحه ورد سفید مانیتورم؛
دارم توی ذهنم دنبال یه سوژه خوب می گردم برای شما
سوژه کجا بود؟!
اینقدر این روزها ... هورت می کشم که دیگر جایی نمانده برای نوشتن حرفهای دلم!
... باور نمی کنم که باز وقت خداحافظیه ...
در میان صدای علیرضا قمیشی – که از شدت تکرار شنیدن هایم کم رنگ می شود! –می نشینم و سکوت می کنم!
...
کودک از تاریکی می ترسد، دوستم از مرگ، و من ... از عادت کردن و عادی شدن پدیده ها!
پشت ویترین یک مغازه زیباترین لباس دنیا را می بینیم. تمام فکر و ذکرمان می شود آن. به هر قیمتی شده – به هر قیمتی شده! – میخریمش. چند باری که کیف می کنیم از پوشیدنش و بعد ... ناگهان هیولای عادت می آید و نگاه مان جا خوش می کند و دیگر اشتیاق پوشیدن آن لباس، می رود به سمت ناکجا!
امروز کسی را ملاقات می کنیم برای اولین بار در این دنیای شلوغ! دلمان می خواهد هم صحبت شویم روزگار را با او. خودمان را به آب و آتش می زنیم که این پدیده جدید را متوجه خودمان کنیم. " موفق می شویم " چند قرن کوتاه تمام توجه مان می رود به سمت این دوست! و بعد ... خدا لعنت کند این واژه "عادت" را !!!
به حضور پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر، فرزدنان، دوستان، آشنایان، رهگذران روزمره زندگیمان عادت می کنیم بی دلیل! به این خیال کال که همیشه های دنیا کنارمان هستند. عادت می کنیم و می رویم سراغ کارهایی مهمتر از این پدیده های تکرار نشدنی!
و بعد یک روز ... پدیده می رود برای همیشه از روزگار روزمرگی مان! ما می مانیم و ... ما وحسرتی که سعی می کنیم در پس بی تفاوتی های ظاهری و توجیه های نخ نما پنهانش کنیم.
علیرضا قمیشی همچنان می خواند، کودک همچنان از شب می ترسد، دوستم از مرگ ومن ... همچنان از عادت!!!
... باور نمی کنم که باز وقت خداحافظیه ...
باز سوژه خودش می آید و می نشیند در سرزمین ذهنم، در سرزمین شلوغ این روزهای ذهنم!


نظرات 3 + ارسال نظر
... پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 01:37 ق.ظ http://badsectorr.blogsky.com

به یکی از دوستام گفتم چطور شد که دیگه نماز نمیخونی؟؟؟
گفت آخه برام تکراری شده. هرروز باید یه کارو انجام بدی.
بهش گفتم اگه اینجوره شما ناهار شام هم نخور چون تکراریه و عادت میاره...
قصد توهین ندارم ولی همیشه همه عادتها و تکرارها بد نیست.
شاید ما تو زندگی عادت کردیم که عادت کنیم ولی هیچوقت عادت نکردیم که دل نبندیم...

سلام
چرا توهین؟!!
نظر شما قابل احترامه
تشکر از اینکه بهم سر زدید

... پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 11:35 ب.ظ http://badsectorr.blogsky.com

یک روانشناس سیگاری یه روز در جواب اینکه چرا روشی برای ترک سیگار خودش به کار نمی برد گفت: روش؟ دوست دارم بکشم. اعتیاد یعنی همین دوست داشتن!


هر کسی تعبیری داره
ولی من فکر نمیکنم اعتیاد با دوست داشتن هم جهت باشه!!

... پنج‌شنبه 21 دی 1391 ساعت 11:36 ب.ظ http://badsectorr.blogsky.com

راستی یادم رفت بگم:
ممنون که لینکم کردید...
منم با اجازه لینکیدمتون پروانه خانوم...

خواهش میکنم
من هم ممنون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد