امشب از شوق غزل شعر تو فریادم کرد
دل که در حزن تو می سوخت، غزل یادم کرد
عشق می رفت در این حادثه تا پیر شود
ناگهان یاد تو خاکستر بر بادم کرد
پی اکسیر تو، ای عشق! چو دیوانه شدم
صحبت از جام می و روی تو آبادم کرد
هر چه از غیر رسد بند اسارت بندد
دوست آن است که با یک نگه آزادم کرد
آسمان حرمت این بارقه را می دانست
که با غریدن یک صعقه آزادم کرد
شب سحر گشت، اذان فاصله ها را برداشت
آسمان با غم عرفانی خود شادم کرد
محمود
آرامگاه حقیقی ما در خاک نیست،در سینه کسانی است که فراموشمان نمی کنند
دلم یک خنده از ته دل
یک آغوش امن
و یک دل خوش میخواد
محال ولی دست یافتنی!
آخر تضاد!!!
سلام پروانه جون میخواستم بگم میدونستی مترسک به کلاغ چی گفت :
هر چقدر که میخوای میتونی منو نوک بزنی اما حق نداری منو ترک کنی .
بنام خدای واژه های معصوم...
مادر دو بخش دارد و "ما" هر چه میکشیم از دومی است. و حالا ما در یک قدمی "در" سوخته ایم...
ایام بی مادری حسنین(ع) و زینبین(سلام الله علیهما) تسلیت باد...
مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام تو حک شده ی قلب من است.
سلام گلم آپم .
سلام . تشکر
خیلی خیلی زیبا
موفق باشی
ممنون
ممنون از حظورت پروانه جان
فراموش نکن قطاری که ار ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد ولی راه به جائی نخواهد برد
سهلامههه عزیزم
مسی خوبم تو خوبی؟؟
دیگه اونجا آپ نمیکنم
من هم خوبم گلم
چرا - پس کجایی؟؟