باران احساس

دست نوشته

باران احساس

دست نوشته

دل به دل راه نداره!!؟

دوره زمونه، دوره حرفای عاشقانه نیست
صحبت پول و شهرته، صحبتی از ترانه نیست

اگه بفهمن عاشقی، همه بهت بد میکنن
نسبت دیوونه می دن، دست تو رو، رد میکنن

اگه بخوای بجنگی با دستای شوم سرنوشت
با هر چی دارن، راه تو رو سد میکنن

بفهمه عاشق شدی، هی با تو بازی میکنه
دیوونه، آزار اونم، بازم تو رو راضی میکنه؟

کافیه چیزی بدونه، کار تو دیگه مردنه
دیگه وظیفت، اسمشو، با صد تا جون آوردنه

یه بازی یه طرفه است، که آخرش مشخصه
همیشه بازنده تویی، سهم اونم که بردنه

رنگ گل دسته گلا، فقط رز زرده، همین
عاشق هر کس که بشی، عاقبتش، درده، همین

قلب کوچیک عاشقو، با یه اشاره میشکنن
اون کسی که دوسش داره، با تیرکمون، با چوب و سنگ

تا بدونه عاشقی، میره و پیداش نمیشه
میگی میخوام ببینمت، میگه نه، حالا نمیشه

عاشقی خوب، مگه میشه از عاشقی فرار کنی؟؟

یه روزی چشم وا میکنی که خودتم نمیشناسی

فقط تو آینه میبینی، آخرشه، تموم شد




ضرب المثل دروغ میگه
نه ... دل به دل راه نداره
عاشق و طردش میکنن

توی هیچ دلی جا نداره



مریم


نظرات 1 + ارسال نظر
sunset شنبه 28 دی 1392 ساعت 03:11 ق.ظ

شبی در کنج میخانه گرفتم جام بر دستم بگفتم خالقا، یا رب تو فکر کردی که من مستم؟ به من یا رب چه بخشیدی که رد کردم؟ جفا دیدم، صفا کردم عزا دیدم، دعا کردم تو فکر کردی که من مستم؟ تو خود ظلم را بنا کردی ، تو فرعون را خدا کردی تو شیرین را ز فرهادش جدا کردی سـپردی تیغ بر ظالم ، به مظلومان جفا کردی به آن شیطان خونخوارت تو قدرت را عطا کردی سـپس گفتی مشو کافر !!!! تو فکر کردی که من مستم؟ !؟ !؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد