باران احساس

دست نوشته

باران احساس

دست نوشته

جورچین...

این هم ترانه ای که چند وقتی است بی دلیل و بی اجازه(!) آمده توی ذهنم جا خوش کرده!


من بی تو، بیمارم، هم رنگ پاییزم

من بی تو این روزا، خیلی غم انگیزم

از گریه بیزارم، داغونه داغونم

من بی تو هر لحظه، از جنس بارونم

سر ریز شد صبرم، بی تابه بی تابم

من بی تو تا ... هرگز، اصلا نمی خوابم

من بی تو ... بارون زد، بارون چه بی رحمه!

مدفون شدن زیر سیل رو نمی فهمه!

امروز مدفونم، فردای بی میلم

در فکر خوابیدن روی تن ریلم!


...

تاریکی شب رو پوشیدم از وقتی،

گفتی خداحافظ، بی دغدغه ... رفتی



این هم قدم های نو رسیده، این هم گرمای تازه به دوران رسیده این هم من... این هم شعرهایی که می خواندم... سطرهایی که می نویسم... فیلم هایی که می بینم و... مدااام می گویم " واااای! چقدر زیباااا " ...


این هم نگاه های تکراری بهت زده این همه هیجان من... هیجان و احساسی که برای دیگران، غیر معقول است و بی معنی

و... بگذریم!!!


این هم حرف هایی که در تنهایی مزه مزه می کنم:

از لابه لای روزگار کم رنگ،

هیچ چیز آرامم نمی کند، اصلا!


از فردا خودم را ترک می کنم!


می ایستم بیرون خودم

و

پس می کنم

رگ های کهنه

پیله های انتظار را!


فریب خورشید را خوردم

وگرنه

مرا چه به خودسوزی؟!


این هم زیست کردن اکثریت آدم ها:

خوردن! خوابیدن! کار کردن! خوردن! خوابیدن! ... خوردن! ... و این زنجیره ادامه دارد

این هم زندگی کردن واقعی:

با تمام وجود دوست داشتن و دوست داشته شدن ... در کنار این حس های خوب: مطالعه و ... خوردن و خوابیدن و کار کردن و ...!!! این هم نگاه های تکراری تمسخر آمیز بعد از شنیدن فلسفه زنگی من!!! و ... بگذریم!!!


این هم آرزوی خوشایند دل من: تو!

تو هنوز و همیشه، آرزوی خوشایند دل منی!!! هنو و همیشه، زیااااد دوستت دارم!!! چقدر دوست داشتن خوشایندی! هنوز و همیییییشه، زیااااد دوست داشتن تو، مطلوب است!!!


این هم چکیده رفتن و آمدهای مکرر فکرهای روزانه!... این هم جورچین احساسی زندگی!!!



پرستو

نظرات 1 + ارسال نظر
ناهید جمعه 9 اسفند 1392 ساعت 11:13 ب.ظ http://efs.abarblog.ir

ممنونم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد