باران احساس

دست نوشته

باران احساس

دست نوشته

آرزو


خوش داشتم کسی مرا نشناسد
هیچکس از دردها و غمهایم آگاهی نداشته باشد
هیچکس از رازها و اشکهایم چیزی نفهمد
هیچکس به من محبت نکند
جز خدا انیسی نداشته و جز او به کسی پناه نبرم

اما ندایی مرا به سوی نوشتن سوق میداد
که بدینسان قلم و عشق را به یاری طلبیدم
و هرآنچه برای گفتن داشتم
بر سپیدیهای کاغذ بر گرفتم
و من مینویسم برای دلتنگی هایم
برای تنهایی هایم
و برای خاطراتم
و من با بغض دلم و یاری قلم، تمام عاشقانه هایم را تقدیم میکنم به روح سرسبز بهار
...

نظرات 2 + ارسال نظر
ali h چهارشنبه 24 دی 1393 ساعت 02:44 ق.ظ

ما را پیاله ای بس، گر با حبیب باشد
حاجت دگر چه خواهیم، ما را مجیب باشد
طوفان غم بدانــد در کشتی نجـــاتیم
گـــر صـــــد بـلا ببـــارد، مـا را طبیب باشد

sunset شنبه 16 اسفند 1393 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام
زیبا بود
موفق باشی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد