باران احساس

دست نوشته

باران احساس

دست نوشته

زندگی...

تمآمِ عمر را در پى این بودیم که هیچ کس را در رابطه هایمان ناکام نکنیم

  غافل از آنکه تمامِ عمر در پى ناکام کردنِ خود بودیم !

همه مان ازین روزها داریم، 

روزهایى که درد میکشیم از اضطراب

 از آدمها ناامید میشویم

و شاید تنها التیام زمانیست که میفهمیم همین شکستها و همین تلخى ها بودند که ما را به سمت بارور شدن سوق داده اند .


گاهی هم به خودت سر بزن! 


حالِ چشمهایت را بپرس و دستی به سر و روی احساست بکش؛


رو به روی آیینه بایست و تمام تنهایی ات را محکم در آغوش بگیر وَ با صدای بلند به خودت بگو که "تو" تنها داراییِ من هستی؛


بگو که با همه ی کاستی های جسمی و روحی، تو را بی بهانه و عاشقانه دوست دارم؛


برای خودت وقت بگذار، با مهربانی دستت را بگیر و به هوای آزاد ببر، نگذار احساس تنهایی کنی، نگذار ابرهای سیاه، چشمهایت را از پا دربیاورد...


مطمئن باش،

هرگز کسی دلسوزتر از تو

نسبت به تو پیدا نخواهد شد…!

حس خاکستری

چه فایده دارد بعضی حس ها

که هم هست هم نیست

هم میتواند باشد هم نباشد

حس هایی که مثل زبان 

میشود کنترلشان کرد اما شناسنامه ندارند ، هستند و میتوانند نباشند!

مثل حرف زدن که یک کار خودآگاه است ، میتوانی بگویی میتوانی نگویی ..

اگر حس آدم مثل زبانش کنترل شده باشد آدم عذاب میکشد 

مثلا یک نفر را هم دوست داری

هم میتوانی نداشته باشی!

هم دل تنگ میشوی

هم میتوانی نشوی!

در یک کلام بود و نبودش را خودت کنترل میکنی ..

حس دوست داشتن، نفرت و محبت خودآگاه اگر باشد آدم غصه اش میگیرد از فهمیدنش ..

باید ناخود آگاه دوست داشته باشی ، ناخود آگاه متنفر باشی حتی ... وگرنه حست بی نام و بیچاره است

مثل آدم های بلاتکلیف 

با خودت درگیر میشوی

از خودت سوال میپرسی اما هیچ جوابی هیچ نتیجه ای برایت حس ناخود آگاه نمی آورد ..

تلاش میکنی که اسم دارشان کنی .. آخرش هم نمیشود که نمیشود!

این حس های خاکستری حتی اگر بمیرند

هیچکس برایشان سوگواری نمیکند هیچکس اشکی نمیریزد .. هیچکس نمی فهمد .. هیچکس!

باید کنگره ای تشکیل شود 

برای دوست داشتن های خودآگاه 

اسمی بگذارد ..


بلاتکلیفی آدم را دیوانه میکند , دیوانه ...



نازنین عابدین پور

سال نو

دوست داشتنت را 

از سالی به سال دیگری جا‌به جا می کنم


مثل دانش ‌آموزی 

که مشقش را

 در دفتری تازه پاک نویس می کند

صدای تو، 

عطرتو، 

نامه ‌های تو

و شماره تلفن تو را هم منتقل می کنم

و می آویزمشان به کمد سال جدید


تو را دوست دارم


 بر برگه‏ تقویم آخرین روز سال

در آغوش می گیرمت

و در چهار فصل سال می‌ چرخانمت ...


نزارقبانى