-
نبض
دوشنبه 17 مهر 1396 23:46
دوست داشتن را آن رفیق مجازے بمن آموخت او ڪہ نہ با رنگ صدایم آشناست نہ برق نگاهم و نہ گرمی دستانم..... بی هیچ چشمداشتی احوالم را میپرسد و بہ انتظار سلام دوباره ام مینشیند٬ تا خلوت این دل زنگار گرفتہ را با کلمات پر محبتش بشکند او همان است ڪه به دل ساده ام فهماند دوست داشتن چقدر زیباست!!!!
-
خدا منو ببین
دوشنبه 2 مرداد 1396 17:03
امان از این تنهایی شدم مثل دریایی که هر طرف میچرخه در ساحلش تویی سراب تو رو میبینم در قلب هر آیینه خدا منو ببین... این زندگی رویای من نیست میدونم اینجا جای من نیست خدا ... رویامو برگردون به شبهام من زندگیمو از تو میخام خدا منو ببین... رفیق هر شبم تنهاییامه اینو نگاه من به همه میگه اگه بفکر نجات هردومونی بمن فرصت بده...
-
...!
جمعه 23 تیر 1396 00:20
دست برداشتن کار سختیست! هر آدمی اما دست بر میدارد یک روز از ماندن از تلاش از بغض حتی! هر آدم یک روز دست بر میدارد از رنجی که ااز دوست داشته نشدن میبرده است...!
-
امروز
جمعه 16 تیر 1396 13:19
یه روزایی هست آدم اینقدر حالش خوبه که هیچ اتفاقی نمیتونه حال خوبشو خراب کنه! از این روزا واسه تو آرزو میکنم...
-
زندگی...
یکشنبه 11 تیر 1396 13:03
زندگی یادم داد عاشقی بد یمنه ... دارم عاقل میشم هم توی رفتارم، هم در دوست داشتنهام ... متعادل باشم زندگی یادم داد گاهی باید تنها با خودم تنها شم گاهی لازم میشه خودمو بردارم، با خودم همراه شم من دارم این روزها، با همین تنهایی، خودمو میسازم عشق رو این روزها - مثل موهای تو - پشت گوش میاندازم خیلی از حرفها رو - با همه...
-
رویا
چهارشنبه 7 تیر 1396 11:46
توی قلب کوچیکم جاتو محکم میکنم برای اضافه شد بتو از خودم کم میکنم حرفتو راحت بزن نگران من نباش فاصله نگیر ازم با تو از این پنجره شهر رو عاشق میکنم
-
چهار سو
جمعه 11 اردیبهشت 1394 01:21
... هیچ پرنده ای به خلوت پنهان من پرواز نمیکند نه پرستوی سیاهی که دلتنگی به همراه آورد نه مرغ دریایی سپیدی که خبر از توفان...! من در گذرگاه بادها دروازه ای بنا کرده ام: دروازه ای طلایی به سوی مشرق _ به سوی عشقی که هرگز نمی آید _ دروازه ای به سوی روز و دروازه ای دیگر به سوی اندوه و دروازه ای _ همیشه گشوده _ به سوی مرگ...
-
عشق
پنجشنبه 28 اسفند 1393 00:51
روح من پیراهنی به رنگ آسمان بود بر صخره ای در کرانه دریا نهادمش و برهنه، به هیئت یک زن به سوی تو آمدم همچو یک زن در کنار تو نشستم، عطر گلهای سرخ را بلعیدم تو مرا زیبا یافتی همانگونه که در رویاهایت دیده بودی من همه چیز را به فراموشی سپردم، کودکی ام را، سرزمین مادری ام را تنها می دانستم که اسیر نوازشهایت بودم تو...
-
آرزو
جمعه 7 آذر 1393 00:43
خوش داشتم کسی مرا نشناسد هیچکس از دردها و غمهایم آگاهی نداشته باشد هیچکس از رازها و اشکهایم چیزی نفهمد هیچکس به من محبت نکند جز خدا انیسی نداشته و جز او به کسی پناه نبرم اما ندایی مرا به سوی نوشتن سوق میداد که بدینسان قلم و عشق را به یاری طلبیدم و هرآنچه برای گفتن داشتم بر سپیدیهای کاغذ بر گرفتم و من مینویسم برای...
-
تنهایی...!؟
چهارشنبه 5 آذر 1393 00:07
تنهایی، صدای غریبهایست که سراغِ دیگری را میگیرد از من روزهای سوت و کوریست که آسمان ابریاش ذرهای آفتاب ندارد حرفهای بیربطیست که سر میبرد حوصلهام را تنهایی زُل زدن از پشت شیشهایست که به شب میرسد فکر کردن به خیابانیست که آدمهایش، قدمزدن را دوست میدارند آدمهایی که به خانه میروند و روی تخت میخوابند و...
-
دلتنگی
جمعه 23 اسفند 1392 00:55
اگه یه شب اومی دیدی که نیستم، دیگه رفتم، تورو بردم اگه یه شب اومدی آخر سراغم، دیدی خاموشه چراغم دیگه رفتم، نگی چرا؟! اگه یه روز دلت تنگ شد واسم! اگه دستات نرسید به دستم! نکنی شکایت از کسی اگه یه روزی بی من تنها شدی، توی دنیات اگه نبود کسی مثل من فدای غم هات اگه دلت شکست و همنفسی نداشتی یادت بیار رو قلبم چه ساده پا...
-
جورچین...
جمعه 9 اسفند 1392 23:10
این هم ترانه ای که چند وقتی است بی دلیل و بی اجازه(!) آمده توی ذهنم جا خوش کرده! من بی تو، بیمارم، هم رنگ پاییزم من بی تو این روزا، خیلی غم انگیزم از گریه بیزارم، داغونه داغونم من بی تو هر لحظه، از جنس بارونم سر ریز شد صبرم، بی تابه بی تابم من بی تو تا ... هرگز، اصلا نمی خوابم من بی تو ... بارون زد، بارون چه بی رحمه!...
-
وابستگی
پنجشنبه 17 بهمن 1392 00:03
تماشا کن این لحظه هایی رو که ... دارن خیس میشن چشام رو به رو ت نشستم بگیرم با این گریه هام ... جواب سوالام و از این سکوت ببین رو به روی تـــو زار میزنم نمی خوام با این غصه ها سر کنم نشستم هم اینجا ببینم تـــو رو ببینم تـــو رو بلکه باور کنم با اینکه کنارم نمی بینم ت با اینکه نمی خوای چیزی بگی کنار تـــو آرامشی با منه...
-
فریاد
شنبه 5 بهمن 1392 00:17
فریاد نزن ای عاشق من صدایت را درون قلب خود می شنوم درد را در چهره ی عاشق تو با ذهن خود می نگرم فریاد نزن ای عاشق فریاد نزن ! بی سبب نیست چنین فریادم بی گناه در دام عشق افتادم چه درست و چه غلط ، زندگیه هم خودم هم تورو بر باد دادم بی گناه در دام عشق افتادم اگر احساسمو می فهمیدی قلبتو دوباره می بخشیدی لحظه ی پایان این...
-
دل به دل راه نداره!!؟
پنجشنبه 26 دی 1392 23:32
دوره زمونه، دوره حرفای عاشقانه نیست صحبت پول و شهرته، صحبتی از ترانه نیست اگه بفهمن عاشقی، همه بهت بد میکنن نسبت دیوونه می دن، دست تو رو، رد میکنن اگه بخوای بجنگی با دستای شوم سرنوشت با هر چی دارن، راه تو رو سد میکنن بفهمه عاشق شدی، هی با تو بازی میکنه دیوونه، آزار اونم، بازم تو رو راضی میکنه؟ کافیه چیزی بدونه، کار تو...
-
دل نوشته
جمعه 20 دی 1392 00:10
دلم را بردی. به همین سادگی. عاشقم کردی. دلم را بردی. چه خوب کردی! زودتر از زود دیوانه ام کردی. این تنها خانه کوچک دل را، پیشتر از پیش ویران تر کن! بگذار در این دریای مواج زندگی دست و پازنان، تا به ساحل امن حضورت شنا کنم و باز به ساحل نرسم، امان بده تا دوباره حرکت کنم و از شوق آمدن به سمت تو، نمانم. فرصت بده تا همیشه...
-
فلسفه دوستی
جمعه 22 آذر 1392 23:48
من نمی دانم فلسفه دوستی ما انسان ها با یکدیگر چیست؟ شاید ...! ما انسان ها با هم دوست می شویم تا یکدیگر را در رسیدن به کمال کمک کنیم با هم دوست می شویم تا طرف مقابلمان را شاد کنیم و خودمان هم نشاط را مزه مزه کنیم دوست می شویم تا تنهایی یکدیگر را فراری دهیم به سمت ابد ما ... من نمی دانم فلسفه دوستی من و تو چیست؟ من مدام...
-
داستان زیبا
پنجشنبه 13 تیر 1392 01:43
این داستان نادر ابراهیمی بقدری برام لذت بخش بود که حیفم اومد خواندن دوباره اونرا با شما دوستان شریک نشم ... لطفا در حین خواندن، حضور قلبتان را نیز فراموش نکنید. من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو. مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت...
-
زیباترین!
جمعه 7 تیر 1392 00:50
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را این که عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر... کم کم یاد می گیری که حتی نور خورشید هم می سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغ خودت را پرورش دهی به جای این که منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد یاد می گیری که می توانی تحمل کنی... که محکم...
-
تصمیم
چهارشنبه 29 خرداد 1392 00:30
گاه سرودن عشق، زمانی که پروانه روح، گرد شمع وجود می گردد و عطر دوست، تو را مست می خواهد، چگونه می توان به جنون هر لحظه لگام بست!؟ دست هایم می لرزند! به فرمان دل می نویسم و دلم انگار به راه می رود! و هر جا که می رود، مرا می کشاند! بی آنکه دلواپس ویرانی این تن خاک خورده باشد! دریا، به جوهر اندیشه تو آغشته است و خورشید...
-
سکوت
پنجشنبه 2 خرداد 1392 00:12
خورشید تکیه داده است به تو او هم میداند که تو تکیه گاه خوبی هستی! یک تکیه گاه با وقار! البته، دیروز که داشتم با خورشید صحبت میکردم، میگفت: که تکیه گاه همیشگی اش هستی! مثل این چند دقیقه ای که مخصوص من هستی! هیچ توجه کرده ای که کوله پشتی خاطره های مان چقدر سنگین شده؟! این سنگینی هم خوب است و هم بد خوب است چون نشان میدهد...
-
یعنی...
جمعه 27 اردیبهشت 1392 23:59
سنگفرش های تنم جز تو هیچ حاکمی را به رسمیت نمی شناسد! بوی پوشال نو رسیده و خیس کولر... عطر برگ برگ کتابهای جا خوش کرده در نمایشگاه کتاب... سلام درخت های پارک... و... و... یعنی: اردیبهشت! ساده می آیی.. ساده تر می روی و شهر خون به پا می شود! بدون بهانه ای به نام: ترنج! به دنیا آوردن چند صد واژه .. چند ده معنا... چند سطر...
-
امشب ماه را در آغوش میکشم!
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 23:56
باز امشب آسمان خیالم ابری است آرام آرام به گذشته های دور خود قدم می نهم تمام آرزوهای کوچک کودکی، همانند بازی لی لی دختران از برابر چشمانم عبور میکنند کمی جلوتر از گذشته ... خواسته های جوانی ام مانند کتابی مصور ورق می خورد و حال، با تمام احساس، نیازهای گنگ خود را در آغوش می کشم ... به افکاری که در آسمان خیالم یکی پس از...
-
تولد
جمعه 20 اردیبهشت 1392 01:50
امروز قدم گذاشتم در دهه 90 زندگی ام. هیچ چیز فرق نکرده نسبت به گذشته! فقط چند مورد ناچیز، دچار تحول شده اند: - از رفتن جلو آینه کمی واهمه دارم! - خاطرات جوانی دست از سرم بر نمی دارند! - جمعیت جوان های اطرافم به شکل حیرت انگیزی افزایش یافته است! احساس میکنم در این حجم وسیع جوانی، گم شده ام و نامرئی! دیگر کسی از من ساعت...
-
نمای آخر!
شنبه 7 اردیبهشت 1392 01:09
خب، زندگی این جوریه دیگه. پستی و بلندی داره. مهم نیست که امروز داری از تنهایی دق میکنی! و هیچ کس سراغت رو نمی گیره. بایدقوی باشی. فردا حتما این تنهایی فرار میکنه از روزگارت! فردا هم فرار نکنه، حتما پس فردا فرار میکنه!!! ممکنه فرداها، کسی کاری داشته باشه که تو بتونی براش انجام بدی! اون موقع حتما سراغت رو می گیره و تو...
-
ساحل
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1392 21:56
بر کشتی غم نشستم امشب مانند دلی شکستم امشب آمد به سراغ جانم، عشقت در بر رخ او نبستم امشب عشق تو ببین، نشسته بر دل چون شبنم صبح، مستم امشب بی تو نتوان نشست خندان از غیر تو من گسستم امشب دریای غم به جوش آمد در ساحل آن نشستم امشب ندا
-
مخاطب خاص
جمعه 30 فروردین 1392 00:43
" مخاطب خاص " من، شما هستید! چرا که من هر چه برای "او" نوشتم... خواند و خندید و باور نکرد!!! این رسم روزگار است عزیز دلم! پیش از هر ساختن باید ویران کرد! و چه سعادتی ست که آینده زندگی ات را روی ویرانه های قلب من بنا کرده ای!!! هیچ وقت فراموش نکن وقتی زیاد از حد خاطرت جمع باشد، باید هر آن در انتظار...
-
شوق غزل
چهارشنبه 21 فروردین 1392 00:39
امشب از شوق غزل شعر تو فریادم کرد دل که در حزن تو می سوخت، غزل یادم کرد عشق می رفت در این حادثه تا پیر شود ناگهان یاد تو خاکستر بر بادم کرد پی اکسیر تو، ای عشق! چو دیوانه شدم صحبت از جام می و روی تو آبادم کرد هر چه از غیر رسد بند اسارت بندد دوست آن است که با یک نگه آزادم کرد آسمان حرمت این بارقه را می دانست که با...
-
شب تنهایی
چهارشنبه 14 فروردین 1392 23:59
گوش کن، جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را چشم تو زینت تاریکی نیست پلک ها را بتکان! کفش به پا کن، و بیا! و بیا تا جایی که پَر ماه به انگشت تو هشدار دهد و زمان روی کلخی بنشیند با تو و مزامیر شب اندام تو را، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت: بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از...
-
...!!!
دوشنبه 12 فروردین 1392 01:21
ببخش اگر ناخاسته از تو دور میشوم دلواپست میکنم خانه ای سوت و کور میشوم تو، به ندیدن من عادت نکرده ای من، به نبودن تو عادت نکرده ام به خدا مجبور میشوم!!!